
این پاورپوینت به بررسی سیر تحول برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک از دوره های محصول گرایی تا فراصنعتی و گرایش های نوین آن می پردازد.
مقدمه
برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک مفهومی است که در بستر زمان و با توجه به شرایط محیطی، اقتصادی و فناوری های جدید تکامل یافته است. نخستین شواهد از شکل گیری این فرآیند به دوره های ابتدایی تولید انبوه بازمی گردد، زمانی که سازمان ها بیشتر بر محصول و فرایندهای درونی خود متمرکز بودند. در این دوره، عوامل بیرونی تأثیر محدودی بر تصمیم گیری ها داشتند و تولیدکنندگان تنها عامل تعیین کننده در تعیین مسیرهای سازمانی به شمار می رفتند.
در دهه های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰، گرایش سازمان ها به بودجه بندی و برنامه ریزی سالیانه آغاز شد. این گرایش ها همچنان تحت سیطره نگاه محصول گرایانه قرار داشت و عمدتاً بر مبنای تجارب گذشته طراحی می شد. اما با ظهور بازارهای رقابتی در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، دوره جدیدی با عنوان «بازارگرایی» پدیدار شد که نگاه سازمان ها را از درون به بیرون معطوف ساخت. تمرکز بر نیازهای مشتریان، تحلیل محیط رقابتی و مزیت های نسبی همچون قیمت و کیفیت، شاکله جدیدی از برنامه ریزی را به وجود آورد.
در این دوره، مفاهیمی مانند برنامه ریزی استراتژیک در سطح واحدهای کسب و کار (SBU) و برنامه ریزی استراتژیک بنگاه های اقتصادی گسترش یافت. ساختارهای برنامه ریزی نیز پیچیده تر و چندلایه تر شدند و سازمان ها به جای رویکردهای خطی و ایستا، به استفاده از مدل های پویاتر و تطبیق پذیرتر روی آوردند. همچنین، دوره های میان مدت و بلندمدت، به ویژه برنامه ریزی بلندمدت غلطان، اهمیت یافت.
با ورود به دهه ۱۹۸۰ و اوج گیری مفهوم مدیریت استراتژیک، سازمان ها به بازاندیشی در نقش خود در بازار و تعریف مجدد مأموریت ها و چشم اندازها روی آوردند. مدیریت استراتژیک نه تنها به تصمیم گیری های بلندمدت، بلکه به یکپارچه سازی اقدامات کلان سازمانی و حفظ مزیت های رقابتی در محیط های در حال تغییر نیز پرداخت. همین تغییر نگرش، مسیر را برای ورود به عصر فراصنعتی هموار کرد.
در دوره فراصنعتی که از دهه ۱۹۹۰ به بعد مطرح شد، محیط های سازمانی پیچیده تر و پرنوسان تر شدند. دیگر پیش بینی مبتنی بر روندهای گذشته کارایی نداشت و سازمان ها ناگزیر بودند از مدل های مشارکتی و تعاملی برای برنامه ریزی استفاده کنند. مفاهیمی مانند مدیریت تحول، مدیریت دانش، سازمان یادگیرنده و بصیرت استراتژیک، جایگزین مدل های سنتی شدند.
گرایش های برنامه ریزی نیز دستخوش تغییر شدند. از گرایش های ارتجاعی به گذشته، به سمت گرایش های تعاملی به گذشته، حال و آینده حرکت شد. برنامه ریزی دیگر تنها برای مدیریت وضعیت فعلی یا آینده نبود، بلکه ابزار تعامل پیوسته با تمامی متغیرهای محیطی شد. مدیریت استراتژیک امروز بیش از هر زمان دیگری، ترکیبی از تحلیل، انعطاف پذیری، آینده نگری و مشارکت هوشمندانه محسوب می شود.
برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک اکنون دیگر یک ابزار مدیریتی صرف نیست، بلکه به مثابه یک فرآیند کل نگرانه عمل می کند که تمامی ابعاد سازمان را در برگرفته و آن را برای رویارویی با چالش های غیرقابل پیش بینی آینده توانمند می سازد. در این پاورپوینت، سیر تکاملی این مفاهیم و ویژگی های هر دوره به طور ساختارمند و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.