
این پاورپوینت به بررسی مبانی، اصول، بنیانگذاران و مقایسه های نظریه گشتالت با سایر مکاتب روانشناسی می پردازد.
مقدمه
نظریه گشتالت به عنوان یکی از مهم ترین جریان های فکری روانشناسی قرن بیستم، نگاهی ساخت گرایانه به ادراک، یادگیری و رفتار دارد. این نظریه برخلاف جریان های تحلیلی یا رفتارگرایانه، بر کل نگری تأکید داشته و پدیده های روانی را به مثابه ساخت هایی در نظر می گیرد که معنا و هویت خود را از کل می گیرند نه از اجزای منفرد. واژه «گشتالت» در زبان آلمانی به معنی «شکل»، «سازمان» و «کل منسجم» است که در فارسی معادل های متعددی همچون «کل ساخت یافته» و «سازمان ادراکی» برای آن به کار رفته است.
بر اساس نظریه گشتالت، ادراک انسان از محیط پیرامون، حاصل ترکیب داده های حسی در ساختاری منظم و معنادار است. روانشناسان گشتالتی بر این باور بودند که ذهن انسان به طور خودکار تمایل دارد عناصر پراکنده را در قالب الگوهای کامل و منظم سازمان دهد. از این رو، تجربه های روانی نه به صورت اجزای منفصل، بلکه به صورت کلیت های یکپارچه شکل می گیرند. این دیدگاه انقلابی در برابر رویکردهای جزئی نگر همچون روانشناسی وونت یا رفتارگرایی واتسون مطرح شد.
در مکتب گشتالت، پدیده های ذهنی دارای خواصی هستند که نمی توان آنها را صرفاً از جمع ویژگی های اجزای تشکیل دهنده شان استنتاج کرد. به عبارتی، کل همیشه چیزی بیش از مجموع اجزاست. این اصل بنیادین، اساس تدوین قوانین سازمان ادراکی گشتالت را تشکیل می دهد. قوانینی مانند مجاورت، شباهت، تداوم، بسته بودن و شکل-زمینه، نمونه هایی از تلاش این مکتب برای تبیین نحوه سازمان دهی تجربه های ادراکی هستند.
یکی از مهم ترین تأکیدهای نظریه گشتالت، نقش ساخت های ذهنی پایدار در فرآیند یادگیری است. در این رویکرد، یادگیری صرفاً حاصل تقویت تدریجی محرک ها و پاسخ ها نیست، بلکه نتیجه کشف ناگهانی روابط و ساختارهای درونی میان عناصر محیطی است. به همین دلیل، یادگیری در گشتالت غالباً با شهود، بینش و تغییرات ناگهانی درک همراه است.
روانشناسان گشتالت مانند مکس ورتایمر، کورت کافکا و ولفگانگ کولر، با الهام از مباحث فلسفی و علمی زمان خود، پایه گذار اصول نظری این مکتب شدند. آنها تأثیرات قابل توجهی از فلسفه کانت، فیزیک گشتالتی و روانشناسی ادراکی گرفتند و تلاش کردند قوانین کلی حاکم بر ساخت های روانی را شناسایی و طبقه بندی کنند. در این راستا، گشتالت نه فقط یک نظریه روانشناختی، بلکه یک دیدگاه فراگیر نسبت به ذهن و واقعیت به شمار می رود.
نظریه گشتالت همچنین با نقد روانشناسی کلاسیک و رفتارگرایی، به بازاندیشی در شیوه های شناخت ماهیت انسان پرداخت. مقایسه هایی میان این دیدگاه و نظریات دیگر روانشناسی، نشان دهنده تفاوت های بنیادین در تعریف یادگیری، ماهیت انسان و ساخت های ذهنی است. از سوی دیگر، نظریه گشتالت تأثیر قابل توجهی بر رویکردهای درمانی به جا گذاشت که نمود بارز آن در شکل گیری «گشتالت درمانی» دیده می شود.
با وجود انتقادهایی که نسبت به جنبه های تجربی و قابلیت اندازه گیری نظریه گشتالت مطرح شده، این دیدگاه همچنان در روانشناسی مدرن جایگاه ویژه ای دارد. ساختارگرایی ادراکی، روانشناسی شناختی و بسیاری از نظریه های یادگیری امروزی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم متأثر از اصول گشتالت هستند. استمرار این نفوذ نشان دهنده عمق و گستره نظریه گشتالت در تبیین سازوکارهای بنیادین ذهن انسان است.
فهرست مطالب
تعریف
توضیح نظریه گشتالت
بنیانگذاران
تأثیرگذاران بر اندیشه های بنیانگذاران مکتب
اصول کلی نظریه گشتالت
قوانین گشتالت
گشتالت در برابر روانشناسی اراده گرایی وونت و رفتارگرایی واتسون
یادگیری در مکتب گشتالت
مقایسه یادگیری در رفتارگرایی با گشتالت
مقایسه ماهیت انسان از دیدگاه رفتارگرایی و گشتالت
مقایسه کلی رفتارگرایی و گشتالت
گشتالت درمانی
انتقادها و سرنوشت نظریه