
این پاورپوینت به بررسی نقش مشارکت و تعلیم و تربیت در ایجاد جمع افزایی، سکوسازی ذهنی، چارچوب های یادگیری و رشد شناختی دانش آموزان می پردازد.
مقدمه:
مشارکت و تعلیم و تربیت از ارکان اساسی فرآیند یادگیری در محیط های آموزشی به شمار می روند. تجربه های مشترک در بافت های اجتماعی، بستری را فراهم می کنند که در آن تعامل میان افراد به ایجاد فرصت های یادگیری نوین منجر می شود. این تعامل ها نه تنها به رشد شناختی دانش آموزان کمک می کند، بلکه الگوهای جدیدی از یاددهی-یادگیری را رقم می زند که موجب بروز خلاقیت، درک عمیق تر و مهارت های همکاری می شود.
یکی از مفاهیم کلیدی در ارتباط با مشارکت، پدیده ای به نام جمع افزایی یا Synergy است. زمانی که گروهی از افراد در تعامل سازنده قرار می گیرند، انرژی فکری و انگیزشی آن ها در هم می آمیزد و نتیجه ای فراتر از مجموع توانایی های فردی حاصل می شود. این پدیده زمینه ساز طراحی روش های تدریس اجتماعی محور شده است که از جمله آن ها می توان به یادگیری مبتنی بر همکاری و ایجاد گروه های یادگیری اشاره کرد.
از میان این رویکردها، مفهوم سکوسازی (Scaffolding) جایگاه ویژه ای دارد. این مفهوم که برای نخستین بار توسط وود، برونر و بس مطرح شد، استعاره ای از دنیای ساخت وساز است. همان گونه که داربست ها به کارگران در تعمیر یا ساخت یک بنا کمک می کنند، سکوهای آموزشی نیز از یادگیرندگان در مسیر فهم مطالب و انجام تکالیف شناختی پشتیبانی می کنند.
در تعلیم و تربیت، سکوها چارچوب هایی هستند که از سوی معلم برای پشتیبانی از رشد شناختی دانش آموز در محدوده منطقه تقریبی رشد (ZPD) فراهم می شوند. در این محدوده، دانش آموز با کمک راهنمایی ها قادر به انجام وظایفی می شود که به تنهایی از عهده آن ها برنمی آید. این حمایت ها به تدریج کاهش می یابد تا زمانی که یادگیرنده به استقلال در عملکرد برسد.
سکوهای شناختی ابزارهایی هستند که ذهن دانش آموز را در جهت دهی فرآیند تفکر یاری می دهند. این ابزارها می توانند به شکل راهبردها، تصاویر، دیاگرام ها یا علائم بصری طراحی شوند که باعث شفاف سازی مفاهیم پیچیده و تسهیل حل مسائل آموزشی می شوند. نبود چنین سکوهایی ممکن است موجب شود دانش آموز نتواند به سطوح بالاتر از یادگیری دست پیدا کند.
از منظر دسته بندی، سکوها به دو گروه مفهومی و راهبردی تقسیم می شوند. سکوهای مفهومی با ارائه نشانه ها و علائم، توجه دانش آموز را به جنبه های خاصی از مسئله معطوف می کنند و زمینه ساز ادراک مفاهیم می شوند. در مقابل، سکوهای راهبردی به صورت راهنمایی ها و پندهای ارائه شده از سوی متخصصین عمل می کنند و در تحلیل مسائل و رسیدن به راه حل ها ایفای نقش می کنند.
نقش سکوهای شناختی تنها به تسهیل یادگیری ختم نمی شود، بلکه به بهبود عملکرد دانش آموزان در فعالیت های پیچیده نیز منجر می گردد. این ابزارها در واقع نقش واسط هایی را ایفا می کنند که یادگیرنده را از نقطه فعلی به سطوح بالاتر شناخت و مهارت منتقل می سازند. از این رو، استفاده مؤثر از آن ها می تواند پایه گذار تحولات بنیادین در طراحی آموزشی باشد.
مشارکت در تعلیم و تربیت زمانی به بیشترین کارایی خود می رسد که با درک عمیق از نیازهای یادگیرندگان، چارچوب های حمایتی مانند سکوسازی به کار گرفته شود. تعامل مستمر میان معلم و دانش آموز، به همراه استفاده از ابزارهای شناختی مناسب، فرآیند یادگیری را به تجربه ای پویا، عمیق و مستمر تبدیل می کند.