
این مقاله نقش ابرقدرت ها در دفاع مقدس را بررسی کرده و به تحلیل ابعاد سیاسی، نظامی و دیپلماتیک مداخله آن ها در جنگ ایران و عراق می پردازد.
مقدمه
آغاز جنگ تحمیلی میان ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، صحنه ای از تقابل گسترده تر ایدئولوژیک و سیاسی میان نظام انقلابی نوپای ایران و ساختار تثبیت شده نظم جهانی به رهبری ابرقدرت ها بود. این جنگ نه تنها عرصه ای نظامی بلکه میدان آزمون مواضع قدرت های بزرگ جهانی نسبت به تحولات ژئوپلیتیکی منطقه محسوب می شد. نقش مستقیم و غیرمستقیم این قدرت ها، از ارسال تسلیحات تا موضع گیری های دیپلماتیک، در تداوم و جهت دهی به جنگ ایران و عراق نقشی کلیدی ایفا نمود.
در پی وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، نظم امنیتی موجود در منطقه خلیج فارس دستخوش تغییرات اساسی شد. سقوط رژیم پهلوی به عنوان متحد استراتژیک غرب، به ویژه ایالات متحده، خلأ قدرتی در منطقه ایجاد کرد. قدرت های غربی که همواره به دنبال حفظ منافع اقتصادی و امنیتی خود در منطقه بوده اند، با تهدید دانستن ایران انقلابی، رویکرد جدیدی در قبال تحولات ایران اتخاذ کردند که زمینه ساز حمایت های غیرمستقیم از عراق شد.
صدام حسین، رهبر بعثی عراق، که در سودای تثبیت رهبری خود در جهان عرب بود، از فرصت بی ثباتی داخلی و منطقه ای بهره برداری کرد. او با برآوردی نادرست از توان نظامی و انسجام اجتماعی ایران، و با چراغ سبزهای پنهان برخی قدرت های جهانی، تهاجم گسترده ای را علیه ایران آغاز کرد. روند حمایت های لجستیکی، اطلاعاتی و تسلیحاتی از عراق در طول جنگ، گویای عمق دخالت این قدرت ها در بحران منطقه ای بود.
ایالات متحده آمریکا با وجود اعلام بی طرفی در آغاز جنگ، به تدریج با فراهم کردن اطلاعات ماهواره ای، پشتیبانی مالی، و تسلیحاتی غیرمستقیم، در صف حامیان عراق قرار گرفت. این حمایت ها در قالب همکاری های استراتژیک، صادرات دوگانه فناوری، و حتی حملات نظامی محدود به مواضع ایرانی در خلیج فارس، ابعاد جدیدی به جنگ بخشید. هم زمان، سیاست رسانه ای غرب نیز به شکل گیری گفتمان ایران هراسی دامن زد.
اتحاد جماهیر شوروی نیز، علی رغم سیاست های سنتی خود در حمایت از جنبش های ضد امپریالیستی، در این جنگ نقش ویژه ای ایفا کرد. صادرات گسترده تسلیحات پیشرفته به عراق، اعزام مستشاران نظامی و مواضع دیپلماتیک همسو با رژیم بعث، حاکی از آن بود که در معادلات جهانی، منافع ژئوپلیتیکی بر شعارهای ایدئولوژیک ارجحیت دارد. شوروی که در مواجهه با ایران اسلامی نگران گسترش نفوذ دینی در منطقه آسیای میانه بود، موازنه ای ضدایرانی اتخاذ نمود.
قدرت های اروپایی نیز به طور گسترده در فروش سلاح، تجهیزات نظامی، و انتقال فناوری های پیشرفته نظامی به عراق مشارکت داشتند. این اقدامات که اغلب تحت پوشش قراردادهای اقتصادی و تجاری صورت می گرفت، در عمل جبهه ای متحد از حامیان غیررسمی بغداد را در برابر تهران شکل داد. حضور شرکت های بزرگ تسلیحاتی اروپایی در بازار جنگ، بازتابی از پیوند عمیق منافع صنعتی و سیاست های ژئوپلیتیکی در اروپا بود.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول جنگ، با تصویب قطعنامه هایی همچون 514 و 598، سعی در برقراری آتش بس داشت، اما رفتارهای دوگانه و تأخیر در اقدام مؤثر باعث شد روند درگیری ها ادامه یابد. ابرقدرت ها، هر یک با توجه به منافع استراتژیک خود، در تصمیم سازی های بین المللی مربوط به جنگ ایران و عراق تأثیرگذار بودند. تحلیل سیاست های ایالات متحده در دوران دموکرات ها و جمهوری خواهان نشان می دهد که حمایت از عراق در قالب های مختلف، بخشی از یک راهبرد کلان منطقه ای بوده است.
نقش ابرقدرت ها در جنگ تحمیلی تنها در حوزه نظامی محدود نبود، بلکه با بهره گیری از ابزارهای اقتصادی، اطلاعاتی، رسانه ای و دیپلماتیک، نوعی جنگ ترکیبی علیه ایران شکل گرفت. بررسی این رویکردها، تصویری روشن از نحوه عملکرد ساختار قدرت جهانی در مواجهه با انقلاب های مستقل و ساختارشکن ارائه می دهد. این تجربه تاریخی، یکی از نمونه های بارز برخورد نظام سلطه با جریان های برهم زننده نظم سنتی جهانی محسوب می شود.
فهرست مطالب
مقدمه
نقش ابرقدرت ها در دفاع مقدس
ایالات متحده آمریکا و جنگ تحمیلی
اتحاد جماهیر شوروی و جنگ تحمیلی
قدرت های اروپایی و جنگ تحمیلی
اقدامات امريكا و شوروي در شوراي امنيت درباره جنگ ايران و عراق
ارزيابي قطعنامه 514
قطعنامه 598
سياست امريكا در قبال جنگ ايران و عراق
سياست خارجي امريكا درباره جنگ ايران و عراق در دوران حكومت دموكراتها
سياست خارجي امريكا درباره جنگ ايران و عراق در زمان جمهوري خواهان
نتیجه گیری
منابع